زیاد عادت ندارم که به انتقادات جواب بدهم. نه اینکه از خود راضی باشم و خودم را بینیاز از نقد و انتقاد بدانم. اما معتقدم که نظر هر کسی برای خودش اهمیت دارد و قابل احترام است. الان هم آنچه که باعث شد این حرفها را بنوسیم، مربوط میشود به مطلب قبلیام با عنوان «زنده باد شهرام جزایری» و انتقاداتی که بعضی دوستان به آن مطلب داشتند.
اولا همین ابتدا بگویم که هدف بنده از نوشتن مطلب قبلی نه حمایت از جزایری بوده و نه تشویق او و نه خوشحالی از فرارش. چون عدهای از دوستان منتقد، چنین برداشت کردهاند که من از او حمایت کردهام و مثلا گفتهام که وی بیگناه است! البته من از خوانندگان عزیز انتظار بیشتری داشتم. چرا که بار طنز را میتوان از نوشته مزبور احساس کرد.
ثانیا، تا کی ما باید سر خود را زیر برف فرو کنیم و خود را به ندیدن بزنیم. یعنی شما فکر میکنید بیعدالتی در این مملکت وجود ندارد؟ حق کسی پایمال نمیشود؟ شما افرادی را نمیشناسید که به خاطر پانصد هزار تومان در زندان خوابیده باشند؟ شما زنان و دخترانی را نمیشناسید که به خاطر فقر، به چه راههای عجیب و غریبی کشیده شدهاند؟ شما تاکنون نشنیدهاید که افرادی به خاطر اینکه شرمنده زن و بچه خود نباشند، خود را از بالای برج فلان وزارت پرتاب کرده باشند؟ شما تا به حال ندیدهاید که فلان آقا، چون رییس و مدیر تشریف دارند، هر کاری که دوست داشته باشند انجام میدهند و کسی هم نیست که بگوید بالای چشمت ابروست؟ شما نمیدانید که فلان مسئول، پول روزنامه و ماهوارهاش را از کجا آورده است؟ اگر واقعا نمیدانید ، پس در این مملکت زندگی نمیکنید...
یکی دو سال پیش بود که از صدا و سیما اعلام شد، یک باند بزرگ خرید و فروش غیر قانونی زمین کشف شده. حدس میزنید اعضای باند مذکور چه کسانی بودهاند؟ آدمهای معولی؟ بازاری؟ پولدار؟ معتاد؟ ضدانقلاب؟ منافق؟... نه خیر اینها نبودند، همه اعضای باند مذکور، از امامزادههای این مملکت بودند! کسی جرأت چپ نگاه کردن به آنها را نداشت. همه جزو مسئولین حراست قوه قضاییه و سازمان ثبت اسناد بودند. همه، افرادی بودند که محاسن زیبا و بلند داشتند یا لااقل ته ریش!!! همه یقهشان آخوندی بود! همه روی پیشانیشان جای مهر نمازهای شبشان باقی بود. هرکدامشان میتوانست یک نفر آدم بیگناه را از هستی ساقط کند. خوب چه شد که عاقبت آنها، اینگونه رقم خورد؟ همین چند روز پیش باز از صدا و سیمای خودمان اعلام شد که یک کشتی بزرگ خارجی که مشغول قاچاق سوخت از کشورمان بود در خلیجفارس توقیف شد؟ بابا یکی به من بگوید آخر چطور ممکن است که یک کشتی به قول خودشان بزرگ روز روشن بیاید توی بندر ما و بدون دغدغه سوخت را بردارد و ببرد. یعنی در این کشور هیچ کس متوجه نشده است؟ یعنی آنها خودشان آمدند و بردند؟ امشب هم اعلام شد که شهرام جزایری چند روز پیش همه اعضای خانوادهاش را به خارج از کشور فرستاده بود و بعد خودش فرار کرد و جالب اینکه هیچکدام از مسئولین قوه قضاییه هم مسئولیت فرار این آقا را قبول نمیکنند و همه اظهار بیاطلاعی میکنند! بگذریم...
چرا این شهرام جزایری به امثال من و شما پول نداد؟ چرا به یک شهروند عادی باج نداد؟ نمیدانید چرا؟ من میدانم .چون ما برایش ارزشی نداشتیم. اگر کوچکترین ارزشی داشتیم حتما ما هم یکی از همان کسانی بودیم که الان به او بدهکار هستند.
یکی از دوستان اعتراض کردهاند که «چرا به همه گیر دادهام ؟ همه اینها که متوجه نبودند این پولها به عنوان رشوه به آنها داده شده است!» خیلی عجیب است. چون این آقایانی که ما میشناسیم، اکثرشان استاد اخلاقند. هر وقت پای صحبت آنها مینشینی، میگویند که آدم باید مواظب غذای زن و بچهاش باشد. هر چیزی را تا مطمئن نشده به شکم خانوادهاش نریزد. چون قساوت قلب میآورد. چون نسل آدم را خراب میکند . حالا چطور میشود همین آقایان ، پولهای میلیونی را میگیرند و نمیپرسند که از کجا آمده و اصلا برای چه منظوری آمده است ؟
یکی دیگر از دوستان هم معترض شدهاند که از شما بعید است این حرفها را بزنید. همه فکر میکنند که مثلا شما ضد انقلاب هستید! در جواب ایشان باید بگویم، اگر ما حرف نزنیم پس چه کسی باید حرف بزند. ساکت باشیم تا همان ضد انقلابها اعتراض کنند؟